سعید ضروری در گفتگو با همشهری جوان:
ماجراجویی بخشی از زندگی ام هست
“اگر زندگی اتان یک کتاب بود و شما نویسنده اش بودید، دوست داشتید داستان اتان چطور پیش برود؟ ” این سوال را 12 سال پیش ” امی پوردی” دختری جوان و البته معلول که هر دو پایش را بعد از یک بیماری سخت از دست می دهد با پذیرش پاهای مصنوعی و سنگینش به خوبی با زندگی ماجراجویانه اش جواب می دهد . تا ان جا که موفق می شود از زندگی در بیابانهای لاس وگاس دل بکند و برای کسب عنوان بهترین اسنوربرد باز جهان راهی سرزمین های یخی شود. درست است زندگی ماجراجویانه “امی” در نوع خودش بسیار جذاب و خواندنی است اما وقتی این زندگی را در کنار زندگی ماجراجویانه “سعید ضروری” جوان دارای معلولیت 32 ساله ایرانی قرار می هیم متوجه تفاوت زمین تا آسمان این ماجراجویی ها می شویم . پسر جوان منجیلی که قصه ماجراجویی هایش در زمین و آسمان و بیابان و دریا و حتی میانه غارهای سرد و تاریک این روزها زبانزد همه است. در گفتگوی صمیمی با این ماجراجوی معلول ایرانی بیشتر با او و زندگی ماجراجویانه اش آشنا شدیم.
جوان ماجراجوی معلول ایران چند ساله است و اهل کجا؟
جوان 32 ساله اهل منجیل که فارغ التحصیل کارشناسی ارشد زبان انگلیسی است و مدیریت دارالترجمه آنلاینش را عهده دار است.
اهل قلم هم هستید درسته؟
بله من یک روزنامه نگارم و فعالیت های زیادی با رسانه ها داشتم. روزنامه های جام جم، مردم سالاری و دنیای اقتصاد از جمله رسانه هایی هست که با آنها همکاری داشتم .
شرایط جسمانی شما ژنتیکی است یا بر اثر اتفاقی بدان دچار شدید؟
نه بیماری من یک بیماری ژنتیکی است که ازدواج فامیلی پدر و مادرم سهمی در شدت آن داشته است این بیماری که به نام ” دسیتروفی عضلانی” مشهور است پیش رونده بوده و روز به روز بیشتر از گذشته قوای جسمانی من را تحت تاثیر خودش قرار داده و ضعیف می کند. در واقع دراین بیماری عضلات تحلیل می روند.
از این شرایط بیماری مطلع بودید ؟
نه من تا دوران دبیرستان با عصا راه می رفتم اما مرتب وضعیت بدتر شد به طوری که هر وقت می آمدم خودم را با شرایط جدید وفق دهم در سایه پیش روندگی بیمارگی باز شرایط جدیدتر و سخت تری پیش رویم قرار می گرفت تا جایی که کم کم ازویلچر استفاده کردم و آزادی عمل بیشتری داشتم.چون راحت تر و سریعتر جابجا میشدم .
سعید از چه زمانی با خودش قرار گذاشت یک زندگی عادی و حتی فراتر داشته باشد؟
از انجا که این موضوع از بدو تولد همراه من بود بنابراین پذیرش شرایط هم برای من از همان سنین کودکی فراهم شد به طوریکه یادم میاد وقتی 10- 12 ساله بودم با بچه ها فوتبال بازی می کردم و حتی دروازه می ایستادم
کی پی به بعد ماجراجویانه زندگیت بردی؟
من همیشه دوست داشتم آرزوهایم را دنیال کنم . به خاطر همین خیلی رویا پردازی می کردم. تا قبل از دانشگاه خیلی زمینه کار برایم فراهم نیود تا این که یک روز در راه مسیر برگشت از دانشگاه همراه با یکی از دوستانم به فرودگاهی در نزدیکی آبیک قزوین رفتیم و پدرش از قضا درآنجا کار میکرد.پدرش به ما پیشنهاد پرواز داد و من هم از خدا خواسته این پیشنهاد را در آسمان گرفتم . اولین پروازم را آنجا انجام دادم و هیچ وقت خاطره اش از ذهنم نمیرود.
و این پرواز شد مقدمه فعالیت های ماجراجویانه شما؟
دقیقا . بعد از پایان دوره دانشگاه خیلی سریع سعی کردم از لحاظ مالی مستقل شوم تا بتوانم راحت تر مسیر اهدافم را طی کنم . همین هم شد و من موفق شدم در یک دوره خیلی کوتاه پرواز با انواع وسایل را تجربه کنم که از جمله تجاربم در این بخش می توانم به 3 بار پرواز با پاراگلایدر- تندم در تهران، پرواز با جایرو کویتر – تندم در کیش، پرواز با جایرو کویتر – تندم در فرودگاه سپهر، پرواز با کایت موتوردار- تندم در فرودگاه افلاک اسیا ، پرواز با پاراترایک در انزلی و زیبا کنار اشاره کنم.بعد از ان هم سفرهای طبیعت گردی و کایاک سواری و غواصی را.
شما به ورزش کوهنوردی هم علاقه مندید ؟
بله یک بار هم با قاطر کوهنوردی کردم و روستای شیرکوه تا منطقه لارنه در مسیر قله درفک را همراه با دوستان طی کردیم. البته این را هم بگویم که سال 94 و 95 کول اسکی را در قله و نیم قله کوشک تجربه کردم. و اسکی با اسکی مخصوص معلولان را هم دو سال پیش در قله شمشک انجام دادم. آرامش کوهستان را دوست دارم به خاطر همین این تجربه را همیشه دوست دارم تکرار کنم . شاید یکی از سخت ترین کوهپیمایی هایمان کوهپیمایی مسیر دریاچه نئور به سمت سوباتان بود که با کمک دوستانم انجام دادم. عرفان، حسن و پیام سه رفیق شفیقی هستند که مرا در این برنامه ها همراهی می کنند حتی در کوهپیمایی مسیر خلخال به اسالم هم همراه من بودند.
در میان تمام رشته هایی که تا به حال تجربه کرده اید بیشتر کدام را ترجیح می دهید؟
سقوط از هواپیما را .
چرا چه حسی را به شما القا می کند؟
رها شدن از ارتفاع 4 کیلومتری چیزی نیست که بتوانم بهراحتی توصیفش کنم. سقوط با سرعت بیش از 200 کیلومتردرساعت رویایی است.
اولین باری که از هواپیما سقوط آزاد را تجربه کردید کجا بود؟ چه حسی داشتید؟
اولین بار در زیبا کنار تجربه کردم و از هواپیما پریدم ، بار دوم در دبی و همراه با قهرمان سقوط آزاد دنیا این کار را انجام دادم و بار سوم از هلی کوپتر در ایران همرا با دوستان فوق العاده ام عمادمظلومیان، ارشا اقدسی پریدم.
در اولین تجربه سقوط آزاد چه حسی داشتید ؟
انگار همه چیز شبیه خواب بود،رویایی و هیجان انگیز و مخصوصااینکه طبیعت زیبا و فوق العاده ای را میدیدم.مانند گلوله به سمت دشت سرسبزی و پارک ملی بوجاق سقوط می کردم. پرش سوم که ازهلی کوپتر انجام شد حس و حالش کاملا متفاوت بود و لذت محض را تجربه کردم.
بعد از پرواز و سقوط آزاد کدامیک از سفرهای ماجراجویانه اتان را دوست دارید؟
بعد از این ها کویرگردی ان هم در کویر ریگ جن برایم پر از هیجان بود. ما از جنوب به شمال این کویر هراس انگیز را طی کردیم
یعنی شما از مثلث برمودای ایران هم عبور کردید؟
با چالش ها و سختی های فراوانی که داشتیم و با تیم حرفه ای وراهنمایی مهرداد قزوینیان و علیرضا مظلومیان موفق به انجامش شدیم، دراین تجربه هم عماد مظلومیان و احسان مظلومیان همراهم بودند. کمتر کسی موفق به عبور از این کویر می شود مگر با هدایت و راهنمایی افراد کاملابا تجربه و مسلط به منطقه! بومی ها هم بسمت این کویرها نمیروند. تیم ما تیم کویرنوردان فوق حرفه ای ایران بودند . درست است چندین بار خودروهایمان در شن فرو رفت و با مشقت بسیار خارج شدیم اما باید این را هم بگویم که خشکسالی کمک بزرگی به ما کرد که بتوانیم ازباتلاق های نمک رد شویم.
از عاقبت سفر به مثلث برمودای ایران در کویر ریگ جن تنرسیدید؟
همین ترس و هیجانش سفر را زیبا می کرد. در ریک جن اگر یک مسیر را اشتباه بروید به دره یا کوه می رسید و راه را گم می کنید آن وقت است که تا صدها کیلومتر دیگر کسی به فریاد آدم نمی رسد اما دوستان من کویر نوردان حرفه ای بودند .
باز هم دوست دارید کویر گردی را تجربه کنید؟
راستش را بخواهید تا قبل از ریگ جن عاشق کویرها بودم اما همانطور که می دانید ما ترسناک تر از کویر ریگ جن دیگر کویری نداریم اگر به سراغ کویر بروم دوست دارم تجربه های مشابه داشته باشم ودوست دارم به دره زبان مار لوت سفر کنم.
در کویر نوردی شما سوار ماشین هستید و کمتر به زحمت می افتید اما غار نوردی واقعا قصه اش فرق می کند درسته؟
بله همینطوره . هر کدام از این سفرها چه در آسمان چه در بیابان و حتی دریا هر کدام سختی های خودش را دارد که البته غار نوردی فرای همه است.
با چه شرایطی این کار را انجام دادید؟
غاری که ما به آن سفر کردیم نامش چشمه باد منجیل بود. این غار یکی از غارهای آبی و سرد ایران است . در قسمتهایی دوستان مرا با کوله مخصوصم کول می کردند اما در بخشهایی از غار چاره ای نبود و باید مسیر را سینه خیز می رفتیم . تحمل سرما، تنگی و دمای غار برای من خیلی سخت بود و فشارزیادی به همه ما آمد و با راهنمایی علی رضایی، مسئول غار نوردی شهرستان رودبارو کمک علیرضا بکیان و احسان درگزی این کار انجام شد.
شانس بزرگ شما داشتن دوستان همراه و پایه است که در همه شرایط کنارتان هستند؟
این دوستان بزرگترین ثروت و سرمایه من هستند کسانی که کمک می کنند تا بستر فراهم شدن این سفرهای ماجراجویانه برای من و سایر دوستان دارای معلولیتم فراهم شود.
تا این جا تمام کارهای ماجراجویانه شما بدون حرکات پا باز قابل قبول بود اما غواصی از آن کارهاست که واقعا تصور انجامش توسط شما باور کردنی نیست؟
چرا نباید باور کردنی باشد؟ ما هر کاری که اراده کنیم می توانیم انجام دهیم فقط شرطش داشتن مربی خوب است . ما هیچ کاری را بدون حضور مربی انجام نمی دهیم . ایمنی و رعایت تمام شرایط احتیاط یک اصل مهم است. اگر کاری واقعا برایم خظرناک باشد انجامش نمیدهم.
از تجارب غواصی تان برایمان می گویید؟
بیش از ده بار بارغواصی در جزیره کیش، غواصی در دریاچه آهنگ را انجام داده ام.
تور غواصی هم برای دوستانتان برگزار کردید؟
بله امروز تعداد زیادی از دوستان دارای معلولیتم غواصی را تجربه کرده اند و من سعی می کنم هر سال یک بار یک تور غواصی تدارک ببینم.
فکر کنم غواصی شد زمینه ای برای راه اندازی تور کایاک سوار درسته؟
بچه هایی که در گروه من هستند هم هیجانشان بدتر از من زیاد است هم شور و حالشان . همین مساله باعث می شود که من هر روز به یک کار جدید و پر هیجان فکر کنم . کایک سواری یکی از آن رشته هایی بود که فکر کردم هیجانش با آدرنالین این گروه تناسب دارد.
چطور؟
خوب من از قبل با این رشته آشنا بودم . میدانستم شور و هیجان زیادی را برای دوستانم به همراه دارد ضمن این که در کنار این برنامه سعی داشتم یک حرکت اجتماعی زیست محیطی هم انجام دهیم . این تور در روگای منتهی به تالاب انزلی در محدوده خمام استان گیلان در منطقه جیرسرباقر خاله انجام شد و بچه ها موفق شدند هم یک کایاک سواری موفق را تجربه کنند هم با جمع آوی زباله های این آبراهه یک حرکت خودجوش زیست محیطی انجام دهند.
بهتر است برای شما یک لقبی که شایسته اشان باشد پیدا کنیم!
(در حالیکه می خندد) دوستانم گاهی مرا پدر ماجراجویان معلول ایران می خوانند.
چرا هیچ وقت به یک رشته فکر نکردی و دوست داشتی همه این رشته ها را با هم تجربه کنید؟
شاید چون آدرنالین خونم بالاست( می خندد)
این سفرهای ماجراجویانه به خاطر اثبات خودت به همه نبود؟
نه اگر برای اثبات خودم بود هر کدام را یک بار بیشتر انجام نمی دادم به قول معروف می رفتم سرجای خودم می نشستم اما واقعا اینطور نبود همه این ها بخاطر هیجان طلبیه من در زندگی هست
پس هیجان طلبی جزء لاینفک زندگی شماست درسته؟
دقیقا. هیجان طلبی بخشی از زندگی منه به خاطر همین سعی می کنم همیشه موانعی که در زندگیم هست رو بردارم البته با صبوری.
یعنی برای رسیدن به یک خواسته یا هدف شده مدتها صبر کنی؟
قطعا همین طوره . من برای خیلی از سفرهای ماجراجوییم از جمله سقوط از هواپیما سالها صبر کردم اما نا امید نشدم چون معتقدم اگر به هدفت ایمان داشته باشی راهی برای رسیدن به آن وجود دارد.
وضعیت امروز خودت رو با روزهای اول که این مسیر را در پیش گرفتی چقدر تغییر کرده؟
خیلی زیاد . امروز گروه های زیادی از فعالین عرصه سفرهای ماجراجویی من را می شناسند. همه می دانند من چقدر به کارم مسلط هستم . از شیوه کارم و برنامه ریزی هایم آگاهم این باعث شده دوستان زیادی پیدا کنم که مرا در اداره امور گروه ماجراجویان معلول یاری می دهند.
چه شد که اصلا به فکر راه اندازی این گروه افتادید؟
یک مشکل عمده که ما در حوزه معلولان با آن روبرو هستیم چالش فراروی این قشر در حوزه گردشگری است.
این مشکل و چالش هایی که می گویید در چه بخش هایی وجود دارد؟
مهمترین موضوع بحث هزینه هاست . معلولان توان تامین هزینه های گران را ندارند. زیر ساخت های سفر برای معلولان در کشور ما وجود ندارد آسانترین سفر برای ما سفرهای هوایی است که گران بودن این سفرها امکان استفاده را از دوستان من گرفته است . سفرهای ریلی و جاده ای با اتوبوس هم به خاطر مشکلات زیر ساختی ممکن نیست . بنابراین ماتنها در شرایطی می توانیم تورهای گردشگری را برای معلولان فراهم کنیم که امکانات مانند سایر کشورها فراهم باشد.افراد دارای معلولیت هم حق دارند سفر کنند.
و مهمترین موضوع باور توانایی معلولان است که شما تلاش کردید به همه ثابت کنید که می شود؟
بله درسته. من برای این که استارت این کار را بزنم اول باید خودم یک بار این سفرها را انجام می دادن . وقتی سفرهای اولیه ماجراجویی را انجام دادم و گزارش این سفرها را از طریق رسانه ها منعکس کردم دوستان معلول دیگر هم علاقمند شدند که این کارها را انجام دادند شاید علتش اعتماد به نفسی بود که این بچه ها پیدا کردند. کم کم این باور در میان همه ایجاد شد و باورمان کردند و درکنار این باور یاری امان کردند.
این گروه و شرکت در برنامه هایش فقط ویژه بچه های توانیاب است؟
قبل از پاسخ به این سوالتان اجازه بدهید یک نکته را متذکر شوم ، لطفا از واژه توانیاب استفاده نکنید ما دارای معلولیت هستیم و باید این همین نام خوانده شویم.
خیلی از دوستان شما از این که معولل خطاب شوند ناراحت می شوند.
اشتباه است . عده ای که ناراحت می شوند کسانی هستند که نتوانسته اند حقیقت وجودی خود را باور کنند و با این حقیقت کنار بیایند. ما افراد دارای معلولیت هستیم . متاسفانه عده ای آمدند برای پیش بردن اهدافشان واژه توانیاب را بر سر افراد دارای معلولیت گذاشتند و از این طریق کوشیدند منابع خیریه خود را متمول کنند . ما وقتی بگوییم توانیاب بچه ها را از پذیرش بزرگترین حقیقت زندگی اشان دور می کنیم ان وقت چطور انتظار داریم که این افراد بتوانند برای آینده خود برنامه ریزی کنند؟ دنیا ما را افراد دارای معلول می خواند باید این موضوع را بپذیریم و بدانیم یک فرد دارای معلولیت می تواند یک پزشک دارای معلولیت ، یک معلم دارای معلولیت و یک روزنامه نگار دارای معلولیت باشد. نقش اجتماعی و انسان و فرد بودن درابتدا گفته میشود.
اما پاسخ سوال شما، در گروه ماجراجویان معلول ایران همه می توانند عضو شوند همانطور که الان جمع زیادی از دوستان ما را افراد غیر معلول تشکیل می دهند و در سفرهایمان هم 50 درصد از حاضرین همین افراد هستند که به دوستان معلول من در سفر حتی کمک می کنند.
این گروه چند سال از عمرش می گذرد؟
چیزی حدود 5 سال
و مهمترین دستاوردش؟
شاید مهمترین دستاوردمان ارتقای اعتماد به نفس بچه هاست . همین که ما موفق شدیم بچه ها را وارد این وادی کنیم خودش ارزش بسیار دارد. سفرهای ما برای دوستان معلولم آسان است چون تمام هزینه ها به صورت دنگی حساب می شود و حمل و نقلشان با خودروهای کوچک و شخصی است.
سفر هیجان انگیز دیگری مانده که هم خودت انجام دهی هم زمینه انجامش را برای بچه ها فراهم کنید؟
سفرهای هیجان انگیز زیادند منتها باید بسترش فراهم شود. کاری که خیلی دوست دارم انجام دهم فرود از صخره است . صخره نوردی را دوست دارم اما تا به حال فرصت انجامش پیش نیامده است.ساخت وسایل مخصوص طبیعتگردی یکی از اهداف مهم من است.
فکر می کنی بزرگترین ریسک های زندگی ات را انجام دادی؟
من معتقدم همین که ادم از دامنه امن زندگی اش پا را فرا می گذارد و بر ترس هایش غلبه می کند یعنی در زندگی اش ریسک کرده است.
شما تا به حال به چه ترس هایی غلبه کردید؟
ترس از ارتفاع، ترس از خفگی زیر اب، ترس از ماندن در راه و بیابان، همه این ها ترس هایی بود که من توانستم در این سفرهای ماجراجویی به آنها غلبه کنم.
شما ارتباطات برون مرزی خوبی هم با دوستان معلول خارج از کشور دارید کیفیت زندگی انها با معلولان ما در ایران را مقایسه کرده اید؟
در کشورهای دیگر مسئولان می کوشند از زندگی موفق ادمهای معلول درس زندگی برای دیگر افراد جامعه روایت کنند. زمینه سفرهای ماجراجویان همراه با پشتیبانی اسپانسرها و هزینه های کمتر برای این افراد فراهم است اما ما در ایران این شرایط را نداریم. نگاه ها خیریه هست!