غارنوردی با وجود معلولیت در میان باد و آب
غارنوردی یکی از فعالیتهایی دشواری است که در آن افراد ماجراجو با به چالش کشیدن خود به دیدن زیباییهای نهفته در زیر زمین میروند، غارها اسرارآمیز هستند و برای ماجراجویان مقصدی فوقالعاده برای پرداختن به حس کشف و مواجهشدن با زیباییهایی است که در طول هزاران سال قطرهقطره به شکل چکیدهسنگ (استالاگمیت) و چکنده سنگ (استالاکتیت ) ساختهشدهاند. وجود دالانهای تنگ و پر آب که در برخی نقاط نیاز به مهارتهای کار با طناب و غارنوردی دارد برخی از این غارها را به محلهایی خطرناک و کشنده تبدیل میکند. بعضی از این غارها هزاران متر در زیر زمین امتداد پیدا کرده اند و و برخی نیز برای عموم در دسترس هستند و قابل پیمایش با هر توان بدنی هستند.
شروع یک ماجرا
سالها منتظر فرصتی بودم تا بتوانم وارد غار چشمه باد منجیل، شهری که در آن زندگی میکنم بشوم، بااطلاع و آگاهی از خطرات حضور در یک غار آبی پیشنهاد ورود و غارنوردی در غار چشمه باد واقع در ارتفاعات شهر منجیل را با اعضا گروه کوهنوردی باد منجیل مطرح کردم. با توجه به تجربیات گذشته ام در آسمان و روی آب و زیر آب دنیای غارها برای من بسیار هیجان انگیز و ناشناخته بود و موضوعی که برای من اهمیت داشت دیدن زیبایی های وصف نشدنی و محیط کاملا متفاوت غار بود که انگیزه اصلی برای ورود به درون غار بود. با توجه به شدت معلولین و شرایط جسمی تمام جوانب باید بررسی می شد و هماهنگی و این نیاز سنجی ها بیشتر از دو هفته طول کشید. طی جلساتی با علیرضایی بهعنوان مسئول غار نوردی شهرستان رودبار چالشها و موارد موردنیاز برای ورود و طی کردن مسیر غار بررسی شد و موارد موردنیاز برای این پیمایش مشخص و با همراهی دوستان باتجربهام علیرضا بکیان و احسان درگزی به سمت ارتفاعات شهر منجیل و شهرک هرزویل حرکت کردیم. با خودروی شاسیبلند امکان رسیدن به نزدیکی غار وجود دارد که فاصله زمانی نیم ساعت برای رسیدن به دهانه غار نیاز بود که از دل جنگلی بسیار زیبا و با استفاده از کولهای مخصوص این مسیر طی شد.
سرما بزرگترین چالش
بعد از نیم ساعت جنگل نوردی و کوهپیمایی به رودخانه زیر دهانه غار رسیدیم که خشک شده بود، ناگفته نماند در فصل های پرباران این رودخانه زیبایی فوق العاده دارد. و بعد از صرف صبحانه آماده ورود به دهانه غار شدیم، برای تحمل دمای پایین آب و محیط سرد داخل غار از لباس غواصی (وت سوت 5/2 میلیمتری) استفاده کردم و با کمک علی بکیان و با بالا رفتن از صخرهها در مقابل دهانه قرار گرفتیم که باد نسبتاً سردی از دهانه تنگ غار به سمت بیرون در جریان بود. با کمک گروه کوهنوردی بخشهای اول غار درحالیکه در درون کوله مخصوصم قرارگرفته بودم بهصورت پامرغی و سینهخیز بخشهای بسیار سخت غار طی شد و در بخشی از مسیر بهناچار باید از درون آب با دمای 4 الی 5 درجه در حالت سینهخیز عبور میکردیم، در بخشهایی از مسیر به دلیل تنگ بودن عملاً امکان عبور من در درون کوله وجود نداشت و به کمک گروه دستبهدست شدم، برخورد به دیوارهای آهکی و تیز غار اجتنابناپذیر بود و خراشها و کبودیهایی را بر روی زانوهایم ایجاد میکرد. بخشهایی از غار مشخص بود در فصول پرباران آب بهصورت رودخانه در آن جریان دارد، ارتفاع سقف بسیار کوتاه و بر روی کوله و در حالت خوابیده در بستر غار کشیده میشدم و تصور اینکه در بالای سرم هزاران تن خاک و سنگ قرار دارد وهمانگیز بود. در کنار تمام سختیهای پیمایش، غار زیبایی خیرهکنندهای داشت و تصور اینکه هزاران سال اینجا قطرهقطره شکلگرفته است باعث میشد سختی مسیر و سرمای کشنده درون غار کمتر احساس شود. بخشهایی از غار با سنگهای بسیار بزرگ پوشانده شده بود که ناشی از زلزله بزرگ رودبار-منجیل در سال 69 بود که فاجعه انسانی را در این منطقه رقمزده بود. خود دهانه غار هم بعد از زلزله رودبار-منجیل توسط چوپانان محلی با کنار رفتن سنگها در اثر زلزله پیدا شد و غار در سالهای اخیر توسط آرش سعیدییان و علیرضایی نقشهبرداری و ثبت شده است و از این جهت خیالم راحت بود که فردی در گروه حضور دارد که به این غار اشراف کامل دارد و به تمام مسیر مسلط است و در مواقع لزوم می توانستیم تصمیم های درست بگیریم.
نقطه سرنوشتساز در غار
بعد از حدوداً یک ساعت طی کردن سختترین بخشهای غار و عبور از مسیرهای تنگ و باریک و پر از آب سرد، به نقطهای سرنوشتساز غار رسیدیم، در این نقطه با خاموش کردن تمام چراغ ها و نورها، در تاریکی محض به صدای غار گوش دادیم، صدای چکیدن قطرات آب در فضایی کاملا رعب آور بسیار هیجان انگیز بود. تقریباً از سرما کاملاً میلرزیدم و با دیدن دالانی که تا نزدیکی سقف، آب داشت باید تصمیم میگرفتیم که از این نقطه عبور کنیم یا نه، اگر عبور میکردیم تا گردن در دمای آب بسیار پایین قرار میگرفتم و با توجه به نداشتن تحرک و مدتزمانی که برای خروج از غار نیاز بود خطر هایپوترمی وجود داشت، از طرفی بیش از 200-300 متر از سختترین مسیر غار طی شده بود و بعدازاین بخش، مسیر بهتر میشد از طرفی خطر سرمازدگی تهدیدی جدی بود، با عوض کردن لباس و خشک شدن این موضوع قابلحل شدن بود اما توان جسمی خودم هم تحلیل رفته بود، بااینکه حرکت چندانی نداشتم اما انرژی زیادی در هنگام جابجاییها از من گرفتهشده بود و این موضوع در مورد سایر اعضا گروه هم وجود داشت اما درنهایت خودم تصمیم گرفتم که در فرصتی مناسب باوجوداین تجربه برای عبور از آن بخش پر چالش اقدام کنیم و به تالار مریم در انتهای غار برسیم که استالاگمیتی شبیه مجسمه حضرت مریم در وسط آن قرار دارد که در طول هزار سال ساخته شده است.
گروهی همراه و همدل
در این برنامه علیرضایی، علیرضا بکیان، احسان درگزی و شهاب مصطفوی و تعدادی از اعضای گروه کوهنوردی باد منجیل کمک کردند تا این غار زیبا را بتوانم ببینم. در زمانی که در حال برنامه ریزی بودیم افراد زیادی اعلام کردند که حتی رسیدن به دهانه غار هم با توجه به شرایط من امکان پذیر نیست چه برسد به اینکه بتوانیم وارد آن شویم. با انجام این ماجراجویی که در میان تجربیات خودم بسیار سخت و پرچالش بود ثابت شد با برنامه ریزی و شناخت وارد هر ماجراجویی و کار سختی بشویم قطعا موفق خواهیم بود. آگاهی از وضعیت جسمی، مقدار تحمل، فیزیک بدنی و داشتن افرادی که باور کنند هر کاری در صورت مدیریت صحیح و بررسی کامل انجام شدنی هست و به موفقیت با رعایت این شروط باور دارند توانست کمک کننده باشد. نکته بسیار مهمی که در رابطه با فعالیت ها و ماجراجویی های من وجود دارد این است که در سال های گذشته توانسته ام نشان دهم این توانایی را دارم که محدودیت ها را از سر چیزهایی که دوست دارم تجربه کنم بردارم و راه را برای خودم و افرادی شبیه به خودم اگر دغدغه سفر و گردشگری دارند بردارم یا حداقل نشان دهم در چه شرایطی و چگونه قابل انجام دادن هستند. من با شناخت توانایی هایی که دارم هر چند بسیار بسیار محدود هستند از نظر حرکتی ولی با برنامه ریزی و انگیزه ای که در من وجود دارد هر کاری را شدنی می بینم. من یاد گرفته ام نه شنیدن از افرادی که خودشان آرزوها و اهدافشان را دنبال نمی کنند و برایش تلاش نمی کنند را نشنیده بگیرم و با تمرکز بر روی اهدافم پیش بروم. در عوض پای صحبت افرادی می نشینم که قله های زندگی شان را یکی یکی فتح کرده اند و دوری کردن از آدم های منفی که ساده ترین کارها را هم نشدنی می بییند یک عادت در من شده است.
درس هایی که غار به من داد
درس های غار به من داد این بود که در تاریک ترین فضاها هم زیبایی هایی برای دیدن و لمس کردن وجود دارد. در غار با نور می توانستیم بر این تاریکی غلبه کنیم . در زندگی تنها با داشتن امید و انگیزه است و اجازه ندهیم که دیگران امید ما را غارت کنند. همیشه پیدا می شوند افرادی که مشکلات و چالش های زندگی را همچون کوه می بینند و در کوهپایه منتر می شوند تا کسی بیاید و کوه را از سر راهشان بردارد . این در حالی است که اگر در دنیای اطراف جستجو کنند می بینند که از کوه چگونه می شود بالا رفت!
غار چشمه باد منجیل
غار چشمه باد منجیل که در زبان ترکی یلی بولاغی گفته میشود در فصول پرباران به دلیل جریان آب زیاد در درونش ورود به آن غیرممکن است و تنها زمانی میتوان از آن عبور کرد که سطح آب پایین باشد. این غار در ارتفاع 1400 متری از سطح دریا قرار دارد و در ارتفاعات و ییلاق هرزویل، شهر منجیل و استان گیلان قرار دارد. با توجه بهقرار گرفتن در میان جنگلی زیبا این غار بهراحتی پتانسیل جذب گردشگران و طبیعتگرهای آشنا به غارنوردی و حتی افراد بدون تجربه غار نوردی ولی با همراهی غارنورد حرفه ای را دارد. غار چشمه باد منجیل با داشتن تالارهای بزرگ و بسیار زیبا میتواند در صورت مدیریت صحیح مقاصد گردشگری، به رشد گردشگری در منطقه کمک کند. توجه به پتانسیل های خاص و مدیریت این مقاصد بر اساس علم روز گردشگری در این شرایط خاص اقتصادی می تواند راهگشا باشد.
سعید ضروری – روزنامه نگار و ماجراجوی دارای معلولیت/مردم سالاری آنلاین