از سرپرستی که ندارم چه بگویم؟
گزارشی از سفر با کودکان بی سرپرست که در مراکز خیریه زندگی می کنند.
سفر برای بسیاری از انسان ها رها شدن و دور شدن از زندگی روزمره و پناه بردن به طبیعت است، عموما اولین تجربه های سفر در خانواده شکل می گیرد اما کودکانی که از داشتن خانواده محروم هستند، به ناچار وارد سفری با مقصدی نامعلوم می شوند که سراسر چالش، محرومیت و نگاه های زننده جامعه را به دنبال خود دارد. هم سفر شدن با کودکانی که خود در سفری ناشناخته هستند فرصتی شد تا از نزدیک با مشکلات و معضلات آنها آشنا شوم. عموما کودکانی که در مراکزی که با کمک خیرین اداره می شوند زندگی می کنند به دلیل مشکلات مالی این موسسات کمتر می توانند طعم سفر را تجربه کنند.
مقصد سفر روستای براگور در بخش بلوکات شهرستان رودبار در گیلان بود، تور لیدرهای این سفر به کمک شبکه های مجازی و اراده جمعی همسفرهایشان هزینه سفر را جمع آوری کردند و سفری خاطره انگیز را برای فرزندان موسسه خیریه دستان آسمانی تدارک دیدند که از داشتن خانواده محروم هستند. جاذبه هایی مانند دریاچه سد شهربیجار که با جنگل های هیرکانی به زیبا ترین شکل ممکن با پس زمینه قله درفک خودنمایی می کرد، اقامت در اقامتگاه چوبی روخانکول و بازدید از آبشاری در دل جنگلی انبوه برای این کودکان تازگی داشت.
اولین مواجهه
پس از ملحق شدن به همسفرها، انتظار مواجه شدن با کودکانی پر جنب و جوش و مهار نشدنی را داشتم اما به نظر می رسید هنوز یخ هایشان باز نشده بود و با شرایط کنار نیامده بودند. به طور کلی شور و نشاطی که باید در این سن وجود می داشت کمتر دیده می شد. سنگینی نگاه ها و غم پنهانی در چهر بعضی از بچه ها وجود داشت که حتی در بین آنها همه زیبایی طبیعت مخفی نمی شد. بعد از رسیدن به اقامتگاه بوم گردی روخانکول در دل جنگل های هیرکانی گروه بعد از کمی استراحت به سمت رودخانه حرکت کرد، شنا در رودخانه ای سرپوشیده با درختان سر به فلک کشیده جنگل توانست شور و نشاط را در چهره این بچه ها بیدار و با محیط ارتباط بهتری برقرار کنند. شاید این دو روز سفر فرصتی بود تا این بچه ها به 18 سالگی خود فکر نکنند چرا که رسیدن به این سن برایشان کابوسی وحشتناک به حساب می آید و باید با هزینه ای حدودا 10 میلیون تومان زندگی مستقل خود را شروع کنند. بعد از صرف ناهار و گروه به سمت دریاچه رویایی سد بیجار حرکت کرد، دریاچه ای در دامنه های شمالی قله درفک که در اولین نگاه زیبایی خیره کننده اش نفس ها را در سینه حبس می کند. تماشای دریاچه و چایی ذغالی و گشت و گذار در منطقه لحظات خوبی را برای همسفرها فراهم کرد.
چالش ها همراه با بچه ها بزرگتر می شوند
دو نفر از مسئولین موسسه بچه ها را همراهی کردند، آقای تیموری که مدیر عامل این مرکز نگهداری از کودکان است شرایط کنونی را بحرانی و بسیار سخت توصیف کرد و معتقد بود: «در شرایطی کنونی تعدادی افرادی که به عنوان حامی این کودکان بودند بسیار کاهش پیدا کرده اند، زلزله کرمانشاه باعث شد کمک ها به سمت آن مناطق سرازیر شود و ما فراموش شدیم. تمام کودکانی که در این مرکز نگهداری می شوند تحصیل می کنند و از نظر تحصیلی در شرایط خیلی خوبی قرار دارند. در کنار استرس بودن در ملک استیجاری و حمایت های مالی ضعیف با وجود تمام مشکلات، ما تلاش کرده ایم فضای یک خانواده را در حد امکان برای این بچه ها ایجاد کنیم تا اقامت آنها شبیه پادگان نباشد، حمایت های ما بعد از اینکه فرزاندانمان از پیش ما می رود ادامه پیدا می کند و تا حد ممکن رهایشان نمی کنیم» با رشد کودکان نیازهای آنها تغییر می کند و به نظر می رسد سیستم های حمایتی باید نسبت به نیازهای این کودکان که نقشی در وضعیت موجود خود نداشته اند اقدامات موثرتری انجام دهد، در اوضاع و شرایط اقتصادی امروز سفر و مسافرت رفتن برای این کودکان که از نظر روحی تحت فشار هستند بسیار سخت امکان پذیر می شود. عرفان اروجی در رابطه با این سفر معتقد است: «روزی که از طریق یکی از دوستانم پیشنهاد شد تا سفری برای این کودکان تدراک ببینیم همراه با سایر همکارانم بسیار استقبال کردیم و خوشبختانه به کمک شبکه های مجازی، دنبال کنندگان کمک کردند هزینه سفر بیش از آنچه نیاز بود جمع آوری شد که به این کودکان اختصاص پیدا کرد و توانستیم لحظات شادی را برای آنها بوجود بیاوریم که به عنوان مسئولیت اجتماعی خودمان به این موضوع نگاه می کنیم». حسن جنیدی از دیگر تور لیدرهای این سفر در رابطه با تجربه اش در این سفر می گوید: «من و سایر همکارانم در حوزه سفر و طبیعتگردی فعال هستیم و در این موضوع کاری که از دستمان بر می آمد را به کمک افرادی که سال ها با ما سفر کرده اند انجام دادیم و آن را وظیفه خود می دانیم و امیدوارم هر کسی در هر جایی اگر کاری از دستش بر می آید برای این کودکان در هر جا که هستند انجام دهند».
وضعیت کودکان بد سرپرست در دنیا
در کنار کودکانی که سرپرست و خانواده خود را از دست داده اند، کودکان بدسرپرست هم وجود دارند. وضعیت کودکان بدسرپرست در دنیا در نقاط و فرهنگهای مختلف متفاوت است و برخی کشورها در این موضوع وضعیت اسفناکی دارند. غنا به عنوان یکی از کشورهای آفریقایی است که در آن پدرهای بیمسئولیت بیشترین آمار را در دنیا به خود اختصاص دادهاند. تعداد این پدرها در طول 30 سال گذشته با افزایش نیز همراه بوده است. این پدرها عموما به خاطر اعمال خشونت علیه فرزندان و همسر خود در صورت وجود گزارش زندانی میشوند. در برخی جوامع بیتوجهی والدین به واکسیناسیون فرزندان نوعی بدسرپرستی و بیمسئولیتی تلقی میشود و حتی پیگرد قضایی هم ممکن است داشته باشد. در نظر گرفتن کمکهای مالی برای جلوگیری از کمتوجهی به کودکان، پیشگیری از سوءاستفاده از آنها و رسیدگی به مسائل سلامت محور ازجمله مواردی است که در ایالتهای مختلف آمریکا اجرا میشود. کودکان بدسرپرست به شکلهای گوناگون ممکن است دچار آسیب شوند یا به دلیل بیمسئولیتی پدر و مادر در معرض تجاوز، قتل و انواع سوءاستفاده شدن قرار بگیرند. در سال 2014 براساس آمارهای ثبت شده تنها در آمریکا 1580 کودک به دلیل بیمسئولیتی و بدسرپرستی کشته شدهاند. به عبارتی از هر صد هزار کودک 13/2 کودک بر اثر رفتار نابهنجار والدینش کشته میشود که براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی در دنیا این آمار به 57 هزار کودک در هر سال میرسد. در برخی موارد علت مرگ کودکان، بیمسئولیتی پدر و مادرش گزارش نمیشود؛ چراکه اثبات آن پیچیده و عموما با بیتوجهی روبهرو میشود. رفتارهای خشونتآمیز علیه کودکان در کشورهای مختلف متفاوت است و در هند 36 درصد از کودکان به صورت بدنی و با استفاده از ابزار مختلف تنبیه فیزیکی میشوند. در بسیاری از کشورها، آمار دقیقی از رفتارهای ناشی از بدسرپرستی والدین در دسترس نیست و ابزار سنجش آن نیز در اختیار قرار ندارد.
هفته نامه سلامت / سعید ضروری روزنامه نگار