سفری در کوله پشتی از نئور به سوباتان
یکی از مسیرهایی که آوازهاش را زیاد شنیده بودم کوهپیمایی از دریاچه نئور به سمت منطقه ییلاقی سوباتان بود. نئور دریاچهای زیبا در ارتفاع 2500 متری از سطح دریا است که با اردبیل 40 کیلومتر فاصله دارد و از طرف دیگر به ارتفاعات تالش در استان گیلان راه دارد. این دریاچه به دلیل داشتن ماهیهای قزل آلای رنگینکمانی و احاطه شدن توسط کوهها و ییلاقهای زیبا شهرت زیادی دارد وهر سال در فصل بهار میزبان طبیعت گردان و کوهنوردان زیادی از سراسر ایران است.
برای تجربه این نوع طبیعتگردی که شامل پیادهروی سنگین 20 کیلومتری میشد همراه با دوستانم عازم این منطقه فوقالعاده شدم. سفر از کنار دریاچه بعد از تحویل دادن کولههای سنگین و بزرگ به نیسانها با پای پیاده و با عبور از جادهای خاکی آغاز شد و ابتدای مسیر با کمک دوست خوبم عرفان اروجی از لیدرهای گام سبز وارد مسیری شدم که تمام تلاشم را انجام داده بودم تا پیشفرض فکری از آنچه قرار بود اتفاق بیفتد و ببینم نداشته باشم و دل به طبیعت سپرده بودم هرچند همین موضوع مشکلاتی را برایم ایجاد کرد که با کمک دوستانم برطرف شدند.
میدانستم کولههایی که برای طبیعتگردی استفاده میشود معمولاً 30 تا 40 کیلوگرم وزندارند که تقریباً با وزن من برابری میکرد و ازاینجهت فشاری که به دوستانم وارد میشد معادل کولههایی بود که تجربه حملش را در سفرهای خود داشتند بنابراین این حس را نداشتم که فشار زیادی قرار است به آنها وارد شود و همواره به این موضوع تأکید میکردم که در هر لحظه از سفر حاضرم برای جلوگیری از فشار به شما از نیسانها برای رسیدن به مقصد در مسیری جداگانه استفاده کنم اما با مخالفت دوستانم مواجه میشد و ایمان داشتند که این کار امکانپذیر است و آنها مدیریت خواهند کرد تا مشکلی برای کسی پیش نیاید. در طول مسیر سایر لیدرها کمک کردند تا بتوانم همراه با سایر اعضای تیم که بیش از 80 نفر بودند در کنار آنها از دیدن مناظر لذت ببرم. دوستانم پیام کریمی، حسن جنیدی، یوسف محمددین در روز اول کمک کردند تا از دریاچه نئور به محل کمپ برسیم که در دشتی سرسبز قرار داشت و چند چشمه کوچک در آن جریان داشت. در طول مسیر که شامل عبور از مسیری خاکی میشد واکنش سایر افراد که پیاده یا با خودروهای آفرود از کنار ما میگذشتند جالب بود و این حرکت ما را تحسین میکردند و حتی پیشنهاد می دادند سوار خودروهایشان شویم. قبل از سفر هیچ تلاشی برای آشنایی با مسیر یا دیدن تصاویر مناظر آن انجام ندادم تا همهچیز برایم تازه و نو باشد و هر چه بالاتر میرفتیم به زیبایی منطقه افزوده میشد و من بیشتر از قبل شگفتزده میشدم.
روز اول بعد از برپایی چادرها در محل کمپ، آبوهوای بهاری خودی نشان داد و در مدت کوتاهی تگرگ و باران همه را به درون چادرها فرستاد. ارتفاع زیاد منطقه و آبوهوای متغیر بهاری سرما و گرمایی که در پی هم به سراغمان میآمد، بودن در طبیعت را برای من لذتبخشتر میکرد. از اینکه میتوانستم با ویلچر برقیام در محل کمپ که دشتی زیبا بود آزادانه حرکت کنم احساس فوقالعادهای داشتم. برای من که در حوزه ترویج گردشگری ماجراجویانه برای معلولین فعالیت میکنم تجربیاتی اینچنینی برایم فوقالعاده بود و فرصتی استثنایی برای من پیش آمده بود تا به طبیعت بکر نزدیک تر شوم. از همسفران شنیده بودم مناظری که روز بعد شاهدش خواهیم بود بسیار متفاوت و زیباتر هستند. بعد از گذراندن شبی سرد که اصلاً انتظار چنین دمای پایینی را نداشتم برای دیدن مناظر فوقالعاده آماده شدم. این بار همسفران عزیز که اولین بار افتخار آشنایی با آنها را داشتم برای کمک کردن به حمل من داوطلب شدند و با شبیر توکلی عزیز که باوجود 18 سال سن اکثر قلههای ایران را در زمستان صعود زمستانه داشته است مسیر را شروع کردیم. پیام پورغلامی؛ و حامد نظیری هم در مناطق مختلف کمک کردند تا مسیرهای پرشیب را در کنار هم طی کنیم. در بخشهایی از مسیر، شیب تند میشد و درههای سرسبز که در انتها در مه گم میشدند زیبایی خیرهکننده خود را به رخ ما میکشیدند. مناطقی که خطرناکتر بودند را با کمک پیام کریمی و حسن جنیدی عزیز طی کردم و سایر افراد هم با کمکهای خود نمایشی از همدلی را به راه انداختند که نمونهاش را کمتر دیده بودم. اولین بار بود در چنین مسیرهای پرشیبی با این حالت حضور پیدا میکردم و در برخی نقاط هم مجبور بودیم در مسیرهایی باریک در لبه دره ساعتها حرکت کنیم که هیجان خاص خودش را داشت. همکاری و همدلی همسفران و تیم لیدر ها باعث شد تا برنامهریزیهای من برای طبیعتگردی به این شکل محقق شود و همراهی خاص این دوستان که همراه با رعایت مسائل ایمنی بود کمک کرد سفر بینظیری به مناطق دیدنی سوباتان داشته باشیم. در انتهای مسیر وقتی به منطقهای بلند رسیدیم از دیدن منظره ساحل دریا که در دوردست وجود داشت بسیار شگفتزده شدم چیزی که اصلاً انتظارش را نداشتم. درواقع این زیبایی خیرهکننده پاداش همراهی و همدلی بود که در طول مسیر تجربهاش کرده بودیم.
در کنار دیدن مناظر بکر و دیدنی، دیدن جوامع محلی در دورترین نقاط استان گیلان که تقریباً با هیچ نوع امکانات رفاهی به زندگی و دامداری و کشاورزی مشغول بودند سؤالهای زیادی را در ذهنم ایجاد میکرد که در این طبیعت خشن چگونه میتوانند برای مدت طولانی زندگی کنند و ترویج و تقویت زیرساختهای گردشگری در چنین مناطقی تا چه حد میتواند زندگی این افراد را تحت تأثیر قرار دهد و باعث افزایش کیفیت زندگی آنها شود.